ما آدما دشمن خودمونیم وگر نه هیچ موجودی اینقدر زندگی رو به خودش سخت نمی گیره
خب قبول به قول دوستام :" ماهیکوچولو تو خیلی بیخیالی ، تو اصلا زشتی ندیدی نمیفهمی ... !!!" دارم فکر میکنم نکنه واقعا دارم به یه بیماری مبتلا میشم که اینقدر همه چیزو راحت میگیرم و هر سدی جلوم بیاد یا به مروز زمان حلش میکنم یا اینکه ازش میگذرم ... با خودم میگم نکنه سختی روزگار منو فراموش کرده ... ... ... دل خوش سیری چند ؟ باور کنین خوشی زیر دلم نزده ... الکی خوش هم نیستم ... درسته راحت میگیرم ... ولی وقتی دوستامو ... ادمای دوروبرمو توی هر نقطه از زمین میبینم ... خیلی غمگین میشم ... دلم درد میگیره ... تا اون حدی که از این دنیا و واژه زندگیش خسته میشم ... آخه وقتی که میتونیم از لحظات زندگی بهترین استفادرو ببریم ، چرا غصه بخوریم ...؟!!!
نه نشده ... دلم سنگی نشده ... میدونم خیلی سخته پدرو مادر نداشتن ... میدونم خیلی سخته معشوقتو از دست بدی ... میدونم خیلی سخته شریکت توی کار بهت نارو بزنه ... میدونم سخته گاهی شبا گشنه بخوابی ... میدونم سخته دوستاتو با نقاب ببینی ... میدونم قحطیه بارون سخته ... میدونم مرگ گل عذابه ... میدونم گاهی تنهایی هم سخت میشه ... میدونم بیرنگ شدن رنگها هم سخته ...
اصلا سختی وجود نداره ... !
.
.....................................................
پا وب 2: ( کلی هم از دوستام معذرت میخوام بابت تاخیرام دیگه بعد از 22 تیر راحتر میتونم پیشتون بیام )
پا وب 3: ( برادرزادم خوب خوب شده و داره با خیال راحت شیطون بازی و مردم آزاریشو میکنه )
پاوب 4: ( جوجه هام ( فیشو و میشو ) جفتشون وروجکایی شدن که نگو بدجور به منو آبجیم وابسته شدن همش دنبالمون راه میفتنو از سرو کولمون بالا میرن )
پاوب 5: ( تنها نشسته ام و حواسم نیست که دنیا با من است )